نقد فیلم ماتریکس کامل چهار گانه
بحث جهانهای موازی در مکاتب فکری مختلفی مطرح شده است. از اساطیر گرفته تا ادیان ابراهیمی و فیزیک کوانتوم، نظریاتی در این باره عرضه کردهاند.
در تعریفی ساده، جهانهای موازی به معنی جهانهایی است که نه در امتداد جسمانی این جهان، بلکه به موازات جهان ما وجود دارد. به بیان دیگر، ما نمیتوانیم با سفینههای فضایی یا زیردریاییها یا هر وسیلۀ دیگری به آنجا وارد شویم؛ چرا که اساسا جهان موازی داخل ابعاد فیزیکی این جهان نیست؛ بلکه در جهانی به موازات این جهان وجود دارد که از دریچههای مخصوصی میتوانیم به آنجا سفر کنیم.
مثلا همۀ ما در خواب، وارد جهان جدیدی میشویم که کاملا قابل حس است. در آنجا اشیاء را لمس میکنیم، صداها را میشنویم و گاهی هم خوراکیهایی را میخوریم. یعنی دقیقا حواس ما فعال است، اما در جهانی که در کرۀ زمین یا کرههای اطراف نیست؛ بلکه به موازات این جهان و در خارج از ابعاد سهگانۀ اینجا قرار دارد.
این نگاه به جهان موازی در تمام نظریات وجود دارد؛ اما در جزئیات اختلافاتی هست که از بیان آن صرف نظر میکنیم.
در فیلم، جهانی که نئو در ابتدای فیلم در آن زندگی میکند، ماتریکس نام دارد. این جهان به گفتۀ مورفیوس نوعی خواب غفلت است که باید از آن بیدار شود و کاملا واقعی است. نام مورفیوس از خدای یونانی خواب گرفته شده است مورفیوس به نئو تذکر میدهد که اگر کسی در جهان ماتریکس کشته شود، در جهان واقع نیز کشته خواهد شد؛ پس ماتریکس صرفا توهم بیاثری نیست و کاملا واقعیت دارد.
نئو همچون آلیس در سرزمین عجایب، با خروج از ماتریکس وارد جهانی جدید میشود. رابطۀ جهان خارج از ماتریکس با ماتریکس، دقیقا منطبق بر رابطۀ بین جهانهای موازی است. اما دقت شود که هم ماتریکس و هم جهان خارج از آن واقعی است. تفاوت این است که جهان ماتریکس ساختۀ ماشینها بوده و جهان خارج مخلوق آنها نیست.
تطبیق عقاید ناستیسیزم بر ماتریکس
در ادامه نقد ماتریکس بایستی گفت ماتریکس، اقتباسهای زیادی از مسیحیت ناستیک شده است. علاوه بر منجی بودن نئو که به آن خواهیم رسید، آرشیتکت خالق ماتریکس است. یعنی آرشیتکت خالق ماتریکس و ماشینها خالق آرشیتکت و اساس ماتریکس هستند. دقیقا مثل یالدابائوث که خودش مخلوق بود اما در اسطورۀ مسیحیت ناستیک، زمین و انسانها را آفرید.
همچنین اِیجنتها در ماتریکس، شباهت زیادی به آرکونها دارند؛ اِیجنتها همچون آرکونها در مقابل راه تمام کسانی که میخواهند از ماتریکس خارج شوند، قرار میگیرند. رقابت بین نئو و ایجنت اسمیت هم که کاملا بیانگر خصومت شخصی وی با نئو است، میتواند ریشه در همان حسادت آرکونها به انسان داشته باشد.
شخصیت ایجنت اسمیت شباهت زیادی به شیطان دارد. وی در ابتدا سردستۀ محافظان ماتریکس و از فرشتگان آرکون است. اما در قسمتهای بعدی، شاهد حضور اسمیت اما در قالب شخصی هرجومرجطلب هستیم. اسمیت دیگر از محافظان نیست و به خاطر تنزیل درجه و مرگش میخواهد از نئو انتقام بگیرد. شبیه به ابلیس لعین که در نگاه خود، به دلیل انسان از بین فرشتگان رانده شد؛ هر چند واقعیت به عمل زشت و عدم تبعیت خودش باز میگردد و خباثت وی ربطی به انسانها ندارد.
اصل و اساس ماتریکس نیز دقیقا بر اساس شعار ناستیکها ایجاد شده است. از ابتدای فیلم که مورفیوس، ماتریکس را زندانی برای ذهن میخواند تا زمان نوزایی نئو، تمام دیالوگها بر این اساس است که عدهای در خواب غفلتِ ماتریکس بوده و باید از این خواب بیدار شوند. همچون مسیحیت ناستیک که هدف اصلی خود را بیداری و رسیدن به آگاهی (Gnosis) بیان میکند. برای مطالعه بیشتر نقد فیلم ماتریکس کلیک فرمایید.
:: بازدید از این مطلب : 82
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0